پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
داستانهای کهن پارسی » خروس گردو دزد
نوشته شده در چهار شنبه 4 خرداد 1390
بازدید : 826
نویسنده : پرویز طهماسبی


این وب را به دوستان خود معرفی نمائید .


کپی برداری با ذکر منبع و 1 صلوات بلامانع می باشد

خروس گردو دزد



یک شب خروسی خواست برود خانه قاضی گردو بدزدد ، در بین راه به یک گرگی رسید . گرگ پرسید :« رفیق کجامی روی ؟» گفت :« می روم منزل قاضی گردو بدزدم .» گفت :« من هم بیایم ؟» گفت :« بیا.» با هم حرکت کردند رسیدند به یک سگ . سگ پرسید :« کجا؟» گفتند :« می رویم خانه قاضی گردو بدزدیم .» سگ گفت :« من هم بیایم ؟» گفتند :« توهم بیا.» باز رسیدند به یک کلاغ پرسید :« بچه ها کجا؟» گفتند :« می رویم خانه قاضی گردو دزدی » گفت :« من هم بیایم؟» گفتند توهم بیا.» باز رسیدند به یک مار.


:: موضوعات مرتبط: داستانهای کهن پارسی , ,
:: برچسب‌ها: داستانهی , کوتاه , خروس گردو دزد , خروس , گردو , دذد , مار , سگ , عقرب , گرگ , خواست , قوطی کبریت , رختخواب , بالاخانه , دوید ,



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 33 صفحه بعد